B A R G A R D A N
نجوای هات داگ سودا زیتون وُ انگور ... تنها دندان آسیاب یک فاحشه . کسی که مجهول مرده است. روکشی طلایی داشت همچنان با توافقی خاموش. دیگران همه رفته اند بخابند. اما این یکی را نگهبان مرده خانه بیرون کشید . وگرو گذاشت برای رفتن �