رمان زنجیر وظیفه | دانلود رمان عاشقانه جدید
به این اهمیت نمیدادم که دکتر ها مشغول بخیه کردن شکمم بودند یا این که من و دانته تنها نبودیم . دانته به آرامی گفت _ اون درست مثل توئه . یک انگشتم را روی گونه اش کشیدم .با چشم های شیشه ای اش پلک زد و به من نگاه کرد. موهایش مانند